«زرتشت»”Zoroaster”
تمامی مردم در محرابه ی بزرگ جمع شده بودند و قرار بود گاوی را قربانی کنند و خونش را به ماه و خورشید و ستارگان تقدیم کنند. گِرَهمه مُغ اعظم شهر با افتخار و طمأنینه از بالای پله ها به طرف گاو حرکت کرد، زمانی که فقط چند قدم با گاو فاصله داشت پایش سُر خوردو محکم بر زمین خورد. هیکل درشت و وزن زیاد گرهمه صحنه را دو چندان خنده دارتر کرد تمام جمعیت شهر از ترس سکوت کردند